جزئیات پست

مجله

نوشتن علیه فراموشی

در روزگاری نه‌چندان دور «درام سیاسی» از اهمیت بسزایی در ایران برخوردار بود، چراکه تاثیر گذاری‌اش در جامعه را توان انکار نبود؛ اما چه شد که رفته‌رفته از رونق این ژانر در میان نویسندگان و مخاطبان کاسته شد و به تبع آن اثرش نیز بر افکار عمومی کمرنگ شد؟ نمی‌توان کتمان کرد که روح زمانه ابتذال را می‌پسندد! مخاطب عام به دنبال سرگرمی صرف است و مخاطب خاص درگیر بازی‌های فرمی تهی از محتوا؛ اما چرا نویسندگان سلیقه مخاطب را به این سمت سوق دادند و از ژانرهایی مانند درام سیاسی برای تاثیر گذاری در جامعه دوری گزیدند؟
شاید پاسخ دم دستی سانسور و محدودیت‌های ایجاد شده برای نویسندگان و هنرمندان باشد؛ اما مگر این بکن و نکن‌ها از دیر باز به شکل بخشنامه و شفاهی گریبان‌گیر اهل قلم نبوده؟ پس چه شده که در این برهه درام نویسی، تسلیم ابتذال شده است؟
شاید گرایش به ادبیات به‌اصطلاح متعهد در ایران که وامدار ادبیات رئالیستی-سوسیالیستی شوروی سابق بود، از سوی نویسندگان موافق و مخالف سیاسیت‌های جاری در کشور چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، کار را به اینجا کشانده! مگر درام سیاسی جای شعار دادن و حقنه کردن عقاید راست و چپ در ذهن مخاطب است؟ آنهم با گل‌درشتی تمام! مشخص است که مخاطب بینوا پس از مدتی چنین نگاه شعارزده‌ای را پس می‌زند. از جمله ویژگی‌های درام سیاسی آگاهی بخشی برای مردم است با ثبت و بازتاب مصادیق ظلم به مظلوم و علل و ریشه‌هایش در جهان واقع یا برساخته، همان چیزی که فاتحان در تاریخ ثبت نمی‌کنند و بازندگان نیز به دنبال مصادره به مطلوبش‌اند؛ نه‌آنکه به نفع این و آن شعار مرده باد و زنده باد سر دهد به طمع دست‌خوش!
نباید از یاد برد، گابریل گارسیا مارکز در رمان هزار توی «صد سال تنهایی» زندگانی شگفت آور شش نسل از اعضای خاندان «بوئندیا» را در دهکده خیالی «ماکوندو» روایت کرد تا خاطره به رگبار بسته شدن سه هزار نفر از معترضان به بیکار شدن کارگران شرکت موز در آن منطقه به دست ارتش، از یاد آیندگان نرود! با آنکه به دستور دولت جنازه‌ها را سوار قطار دویست واگنی کردند و به دریا ریختند؛ و تمام آثار موجود از وجود شرکت موز و کارگرانش و همچنین آن قتل عام را در اسناد رسمی و افکار عمومی تحریف و انکار کردند؛ اما سراسر این کتاب پر از جنون و شهوت، علیه فراموشی بود که مبادا آن واقعه از یادها برود!
اهمیت درام سیاسی دقیقا همین است، نوشتن علیه فراموشی! اکنون باید پرسید که چرا درام نویسان ایرانی در این برهه نمی‌خواهند یا نمی‌توانند علیه فراموشی بنویسند؟ گمان نمی‌کنم سانسور این آثار و اقبال نداشتن مخاطب به آن، تمام ماجرا باشد!

امیر حسین مصلی
نویسنده و روزنامه نگار